شاه صفین اگر مالک اشتر دارد
شاه صفین اگر مالک اشتر دارد
خسرو ماریه عباس دلاور دارد
همزه گر شیر نبی بود علی شیر خدا
او هژبری چو ابوالفضل دلاور دارد
یا ابوالفضل حسین ابن علی دانی کیست
مصطفاییست که خود حیدر دیگر دارد
قد اگر راست کند در فلک عشق و جمال
روی خورشید به یک جلوه مظفر دارد
دل ایوب نسوزد دگر از سوز عطش
به لبش ساقی لب تشنه چو ساغر دارد
دانش آموز دبستان علی بود عباس
درس آزادگی از خواجه ی قنبر دارد
مادرش ام بنین شیرزن شیر خداست
آفرین باد صدف را که چو گوهر دارد
چشم بد دور از ان چهره ی چون قرص قمر
که ز خال لبش اسپند به مجمر دارد
آسمان گر نگرد ماه بنی هاشم را
به نثارش بکند هر چه که اختر دارد
جان فدایش که در ان معرکه ی عشق و وفا
حمله ی حیدری اش صولت حیدر دارد
با ابوالفضل
چه غم خسرو بی لشکر را
که حسین ابن علی یک تنه لشکر دارد
تیغ شمشیر وی از صاعقه سوزانتر بود
خاصه بر خرمن قومی که سَرِ شر دارد
وای بر گله ی گرگی که بر آن حمله برد
شیر مستی که به کف تیغ دو پیکر دارد
دست او دست خدا بود و خدا می داند
که بر آن دست چنان بوسه پیمبر دارد
وصف عباس جز عباس نباشد آری
ز آنکه الماس جز الماس چه جوهر دارد
- ۹۴/۰۳/۰۵