کیستم من ای که در هر روز و شب می کنی از حق ظهورم را طلب
کیستم من ای که در هر روز و شب می کنی از حق ظهورم را طلب
کیستم من دیدی آیا روی من یا مشامت حس نموده بوی من
کیستم من غرق احسان منی میهمان سفره و خوان منی
کیستم من لاف عشقم می زنی نام من بر لوح قلبت می کنی
کیستم من می کنی گه یاد من گه بسوزانی دل ناشاد من
کیستم من ساعتی با من خوشی ساعتی با نفس و اهریمن خوشی
کیستم من که تویی در کوی من گاه خنجر می کشی بر روی من
کیستم من قدر من نشناختی آمدی اندر حریمم تاختی
کیستم من مهدی زهرا منم مصطفی و حیدر و زهرا منم
کیستم من ای به حقم ناسپاس با توأم من ای همیشه ناسپاس
بارها در غصه ام انداختی بارها دیدی مـرا نشناختی
بارها دیدم تو را کردم سلام تو جواب من ندادی یک کلام
بـارها دیدم که در هر انجمن مست اغیار منی غافل ز من
بارها دیدم گنهکاری تو گریه کردم بر تبهکاری تو
بارها شدبر تو کردم التماس با عدوی من چرا داری تماس؟
بارها جایت خجل گردیده ام شرمسار و منفعل گردیده ام
بارها با هر گناه و هر بدی آمدی بر روی من سیلی زدی
هر چه از ایام آن دوران گذشت هر چه کردی هر چه بودی آن گذشت
حالیا از نو عمل آغاز کن باب عشق دیگری را باز کن
نیستی تنها تو در فکر فرج روز و شب ما را بود ذکر فرج
عشق یک سویه یقین باطل بود این دل ما هم به تو مایل بود
ماتو را این سو و آن سو می بریم ما تو را با هر بدی هم می خریم
ما تو را آخر سعادت می دهیم بر تو از جام شهادت می دهیم
ما که هر کاری برایت میکنیم در قیامت کی رهایت می کنیم؟
- ۹۴/۰۳/۰۴