خدایا سببی ساز که یارم به سلامت
خدایا سببی ساز که یارم به سلامت ، بیاید برهاند دلم از بند ملامت شده ام در ره عشقش سر انگشت علامت گل نر گس زهرا منم عبد و غلامت کنم با دل آواره سلامت تنم بین مسیرت دلم بر سر بامت بیا ای سحر عشق بیا ای قمر عشق شکسته ز فراقت کمر عشق ببین عاشق دلخسته شده در به در عشق تویی تاج سر عشق به من هم تو بده بال و پر عشق ، صفا خال لب تو ، منا خال لب تو ، پر از عشق خدا خال لب تو ، منِ بی سر و بی پا و زمین گیر کجا خال لب تو ، تویی روح عبادت ، تویی رمز سعادت ، به دستان تو باشد به خدا اذن شهادت ، دلم زنده به یادت ، مراد دل زهرا ، دهد کاش خداوند مرادت ، بیایی و ببینند همه رزم و جهادت ، بیا روح و روانم ، ببین قد کمانم ، به جز عشق تو دلدار ندانم ، چو بلبل همه شب نغمه ی نام تو بخوانم ، دعا کن تو عزیز دل و جانم ، که همواره اسیر غم عباس بمانم ، تویی ذکر زبانم ، بده چهره نشانم ، تویی روشنی محض ، نما روشن روانم ، تویی ذکر لب من ، صفای مذهب من ، تویی خواب شب من ، تویی در همه جا تاب و تب من ، ببین جوش و خروشم ، غمت برده ز هوشم ، بود حلقه ی عشق تو به گوشم ، به عشق تو و با اذن تو من باده فروشم ، از آن جامکه خود باده زدی بر من بیچاره بده تا که بنوشم ، بِنِه دست ابوالفضلی خود بر سر دوشم ، تویی حج و جهادم ، تویی کل مرادم ، سر خاک درت چهره نهادم ، به پیش قدمت خسته فتادم ، بیا وارث آدم ، روی کرب و بلا باش به یادم ، تویی دلبر و من دل به تو دادم ، به سویم نظری کن ، مرا هم سحریکن ، ازاینکوچهیمیخانه بیا و گذری کن ، بیا راحتم از دربهدری کن ، نصیبم ز غمت بیشترین خونجگری کن ، بیا ای صنم عشق به دل جلوهگری کن ، دلم از غیر ابوالفضل بَری کن ، به گیسوی ابوالفضل ، به ابروی ابوالفضل ، به آن سلسله ی موی ابوالفضل ، قسم بر نفس و بوی ابوالفضل ، مرا هم تو ببر نیمه شبی کوی ابوالفضل ، به پهلوی ابوالفضل ، بود دست دلم سوی ابوالفضل ، شده کعبه ی توحید همه روی ابوالفضل ، بده جرعه ی آبی به من از جوی ابوالفضل ، بیا یوسف زهرا ، تو از گوشه ی صحرا ، ببین بی تو خزان شد همه گل ها ، پریشان شده از هجر تو دل ها ، نشانم بده آن روی ابوالفضلی خود را ، تو را جان ابوالفضل ، به قربان ابوالفضل ، به آه دل سوزان ابوالفضل ، پریشان ابوالفضل ، به آن فرق پریشان ابوالفضل ، به لب های تَرک خورده و عطشان ابوالفضل ، به آن جسم پر از نیزه و عریان ابوالفضل ، بیا از سفر ای ماه خدایی ، عیان ساز تو بر ما همگان راه خدایی ، به یک آه خدایی ، چه گردد ؟ که ببندی سر زلف دل ما ، درِ درگاه خدایی ، بیا یوسف زهرا
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش- ۹۴/۰۳/۰۴
سلام
وبلاگتون عالیه ...
برای حمایت از مایه حیاتــــــ که در زمینه فرهنگسازی در مورد آب و جلوگیری از اسراف آب فعالیت میکند میتوانید:
۱- از بنر ستفاده کنید.
کد در این صــفــحــه.
۲- از لوگوی ثابت در گوشه پایین سمت چپ استفاده کنید.
کد در این صــفــحــه.