پا برهنه شد و به میدان زد - عبدالله ابن حسن
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۳ ب.ظ
پا برهنه شد و به میدان زد
داد میزد عمو رسیدم من
دست من هست پس نبُر دیگر
تیغِ زیر گلو... رسیدم من
**
تا بیایم غریب لب تشنه
با خدا دردِ دل مُفصَّل کن
با مناجات گوشۀ گودال
نیزهها را کمی معطّل کن
**
چه قدر دیر آمدم تیغی
بوسه بر دست مهربانم زد
قاری خوش صدای آل الله
چه کسی نیزه بر دهانت زد
**
چند خط شکستۀ مُمتَدّ
شکل زخم عمیق پیشانی
بی علمدار بودن خیمه
علت اصلی پریشانی