زیر پایش خدا غزل میریخت - امام حسن مجتبی
شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ
زیر پایش خدا غزل میریخت
غزلی را که از ازل میریخت
آن امامی که تا سحر دیشب
روی لبهای من غزل میریخت
آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زحل میریخت
آن کریمی که در پیالۀ دست
هر چه میریخت لم یزل میریخت
از هر آن کوچهای که رد میشد
حُسن یوسف در آن محل میریخت
تیغ خشمش ولی زمان نبرد
رنگ از چهرۀ اجل میریخت
شتر سرخ را به خون غلتاند
لرزه بر لشکر جمل میریخت
آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل میریخت
UHGD