رضا رسولی/سالروز تخریب بقیع/زمزمه/خدا خون به دل اهل ولا شد
زمزمه خدا ، خون به دل
اهل ولا شد ، اجر رسول تو ادا شد مدینه باز ماتم
سرا شد ، وای وای خدا ، دوباره
باز دل و سوزوندن ، بقیع رو به آتیش کشوندن دل رسولت و
شکوندن ، وای وای گریه کنید که
دیگه ، بقیع حائر نداره نه شمعی و
چراغی ، حتی زائر نداره ****** خدا ، آرزوی دلا
همینه ، نوشته ایم به روی سینه بریم زیارت
مدینه ، خدا خدا خدا ، حرم
برا قبرا بسازیم ، یه گنبد طلا بسازیم شبیه کربلا
بسازیم ، خدا خدا ایشااله
ایها الناس ، با عشق و شور و احساس سقاخونه می
سازیم ، کنار ام العباس ****** خدا ، امون زدست
ظلم و کینه ، یه عقده ای مونده تو سینه از کوچه ی تنگ
مدینه ، وای وای خدا ، گریه
امونم و بریده ، اشک غمم به رخ چکیده به یاد مادر
شهیده ، وای وای هنور یادم نرفته
، قصه ی میخ در رو ضربه ی تازیونه ،
ناله های مادر رو جای یه دست
نامرد ، رو گونه هاش نشسته ز ضرب اون بی
حیا ، گوشواره هاش شکسته
- ۹۴/۰۴/۳۱