ماه و خورشید گریه کرده به تو - تخریب بقیع
ماه و خورشید گریه کرده به تو
چشم ناهید گریه کرده به تو
حال آشفته، وضع زارت را
هر کسی دید گریه کرده به تو
دور این قبرهای خاک آلود
هر که چرخید گریه کرده به تو
چشم هر کس که رو به رویت شد
سخت بارید گریه کرده به تو
زایری که برای کفتر ها
دانه پاشید گریه کرده به تو
سالیانی ست دل ما خون است
مثل وضعت نزار و محزون است
چشم ما تر شده برای بقیع
گوش ما پُر شد از صدای بقیع
به پریشانی ات پریشان شد
زلف آشفته در هوای بقیع
چار گنبد طلا بنا کردیم
در دل خویش ما بجای بقیع
هر چه گُل هست نذر قبر حسن
هر چه دل هست هم فدای بقیع
عالمی بر حسین گریان است
دیده ی او به کربلای بقیع
روز تخریب قبرهای حرم
روضه ی فاطمه زده به سرم
اگر امروز دل کباب شده
از غمش دیده ای پُرآب شده
از همان کوچه ی بنی هاشم
قلب شیعه پُر التهاب شده
ظلم و جور و ستم به آل علی
بین اهل مدینه باب شده
در و دیوار خانه ای یک روز
بر سر مادری خراب شده
سهم چشمان طفل ها گریه
سهم دست علی طناب شده
گله دارد ز زندگانی خود
مادری اول جوانی خود
نانجیبان خیره سر کشتند
دین فروشان بد نظر کشتند
بی خدایان (به قصد قرب خدا)
(عصمت اللّٰه) پشت در کشتند
همسری را به جرم حُبّ علی
وسط هجمه ی شرر کشتند
آیه آمد (باَی ذَنبِ قُتِل)
مادری را که با پسر کشتند
نا خَلَف نا خلیفه وقتی شد
کلّ دین را به این نظر کشتند
آن که بر زخم ما نمک پاشید
نسل سادات محسنی را چید
- ۹۴/۰۴/۳۱