کوچکترین نبود ولی چند ساله بود
يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ
کوچکترین نبود ولی چند ساله بود
خونین ترین نبود ولی داغ لاله بود
هر کس که دید چهره ی او را قبول کرد
زهراترین کبود رخ بی قباله بود
صد بغض در گلوی خرابه شکفته شد
هر گوشه ی خرابه خودش باغ ناله بود
سرمست می شد از طبق و نعره می کشید
انگار سر نبود به دستش پیاله بود
از دامنش به جای کفن استفاده کرد
این سهم پاره پاره ی عمر سه ساله بود
از روز دفن گشتن خود احتیاط کرد
آری فقیه بود ولی بی رساله بود
دیگر مجاب رفتن با عمه ام مکن
دستم وبال گردن و پایم به راه نیست
فهمیده ام ز سیلی و شلاق و سلسله
ما را به غیر دامن عمه پناه نیست
با این که کودکان همه زخمی و خسته اند
اما تن کسی چو تنم راه راه نیست
با شک نگاه موی سپیدم چه می کنی ؟آری رقیه ی تو منم اشتباه نیست
- ۹۴/۰۳/۰۳