خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی - شبهای قدر
خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی
هی توبه پشت ِ توبه، سرافکنده تا به کی
دنیا وفا نکرده ، وفا هم نمی
کند
با زرق و برقش از غم دل، کم نمی
کند
از حوض ِ نور،کی به رخت آب می
زنی
کی دست رد به سینه ی این خواب می زنی
ای بنده جز برای خدا بنده گی
نکن
کج می روی،لجاجت و یک دنده گی
نکن
بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی
زند
غیر از خدای ِ خود به کسی رو نمی
زند
عقلت مگر به شاید و باید نمی رسد
بارِ کجت به منزل و مقصد نمی
رسد
تیشه نزن به ریشه ی خود بنده ی خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی
خدا
جای غم ِ بهشت، غم ِ پول می خوری
بیچاره ای که مثل پدر گول می
خوری
بیهوده هی برای دلت کیسه
دوختی
باغ بهشت را به جو ِ ری فروختی
ای ورشکسته،بیش تر از این ضرر
نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر
نده
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ گریه
کن
آیا زمان توبه ی تو نیست گریه
کن
شبهای قدر فرصت خوبیست؛ توبه
کن
غیر از تو و خدا که کسی نیست توبه
کن
شبهای قدر ناله بزن بی
معطلی
دستم به دامنت، مددی مرتضی
علی
شبهای قدر اشک تو را کوثری
کند
زهرا برای شیعه ی خود مادری
کند
جا مانده ای ز قافله، هیهات، گریه
کن
امشب برای عمه ی سادات گریه
کن
شاید خدا به حال ِ خرابت نظاره
کرد
پرونده ی سیاه تو را پاره پاره
کرد
مانند سوزِ صبح ِ مه آلود می
رسد
وقتی نمانده است، اجل زود می
رسد
باید بری ! به فکرِ حساب و کتاب
باش
فکر فشارِ قبر و سئوال و جواب
باش
شبهای قبر، تیره تر از کرده های
توست
مهتاب روشنش سفر کربلای
توست
بی نور عشق، قبر تو دلگیر می
شود
امشب بگیر تذکره را ، دیر می
شود
ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگیر
امشب به گریه دامن ارباب را
بگیر
وحید قاسمی
- ۹۴/۰۳/۱۵