نام تو را بردم زمستانم بهاری شد - شهادت امام رضا (ع)
نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد
بعد از زمانی که گدایی تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و نداری شد
گفتند جای توست دل را شست و شو کردم
پس می شود از خادمان افتخاری شد
می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی
این گونه شد دور حرم آیینه کاری شد
گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد
بیچاره آن که از نگاه تو فراری شد
گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو
بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد
من سائل بی چیز اطراف حرم هستم
من سال های سال دنبال کرم هستم
انگور سرخی سبز کرده دست و پایت را
تغییر داده حالت حال و هوایت را
ای خاک عالم بر سرم، حالا که می آیی
از چه کشیدی بر سر و رویت عبایت را
تو سعی خود را می کنی و باز می افتی
این زهر خیلی ناتوان کرده است پایت را
وقت زمین خوردن صدا در کوچه می پیچد
آری شنیدند آسمانی ها صدایت را
وقتی لبت خشکید و چشمت ناتوان تر شد
در حجره ی در بسته دیدی کربلایت را
در حجره ای افتاده ای و تشنگی داری
تو کربلای دیگر در حال تکراری
قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالای سرت باشد
بد جو داری روی خاک از درد می پیچی
ای وای اگر امروز روز آخرت باشد
حیف از سر تو نیست روی خاک افتاده؟!
باید سرت الآن به دست خواهرت باشد
وقتی شروع روضه های ما بیان توست
خوب است پایانش بیان دیگرت باشد
یابن شیب آیا شهید بی کفن دیدی؟
در لا به لای نیزه، پاره پاره تن دیدی؟
علی اکبر لطیفیان
- ۹۶/۰۸/۲۰