شال مشکی به دور گردن من - مناجات فاطمیه
شال مشکی به دور گردن من
شال مشکی به دور گردن تو
گریه کردی به گریه افتادم
عرش بی تاب گریه کردن تو
گریه کردی به حال وروز من و...
گریه کردم به حال وروز شما
تو به حال گدا و اعمالش
من به حالِ تلاطـم دریا
شده دریای سینه طوفانی
شده وضع مدینه بحرانی
باید از غصه های حیدر گفت
از گرفتاری و پریشانی
مادرم بستری وبیمار است
مالک آسمان گرفتار است
خون یاس کبود خانه یِ وحی
برروی میخ ودرب و دیوار است
درو دیوار روضه می خواند
روضه یِ غربت و غم مولا
روضه یِ بی قراریِّ زینب
روضه یِ قامت خم زهرا
چند وقتی ست ای خدا دل من
میل پرواز تا حرم کرده
از همان روزِ روضه ...روزی که...
بازوی مادرم ورم کرده
از همان روز که غلاف رسید
فاطمه بین کوچه آه کشید
روز تنهایی و گرفتاری
روز داغ عظیم طفل شهید
روضه ها را نمی شود گفت و...
قصه هارا نمی شود که شنفت
اگر از میخِ در عبور کنی
قصه ها می رسد به حرف مفت
وای ازطعنه هاو زخم زبان
اثرش بدتر از لگدها بود
لگد ومیخِ در نه....وَاللهه
طعنه ها اعظم البلایا بود
شب جمعه برای فاطمیون
گفتم از طعنه هاو زخم زبان
خواه ...ناخواه....می رود حتما...
دل غمدیده گوشه ی ویران
دختری میزبان بابا بود
لخته خون روی لعل ودندان بود
وای از موی سر پریشان بود
عمه جان سه ساله حیران بود
داستان مسافرت گفت و...
کنج ویرانه پای سر افتاد
نه تـَه گودیِّ بلا والله ...
شاه هم با سه ساله اش جان داد
ندبه خوان می شوند همراهِ...
سینه زنهای کربلا ودمشق
داغداران مادر سادات
بی قراران شاه وبی بی عشق
- ۹۵/۱۲/۰۲