السلام ای حضرت مهتاب ها - مناجات و گریز به روضه
السلام ای حضرت مهتاب ها
تاجدار خطّه ارباب ها
حضرت آقا نوشتن از شما
جوهری باید فزون از آب ها
ای عزادار شهید نینوا
روضه دار محفل سرداب ها
گریه کردن پا به پای اشکتان
حال می خواهد چنان بیتاب ها
باز خواهم از مِیَت تر لب کنم
یاد عمه جانتان زینب کنم
زینبُ زنجیرُ اشکُ قافله
زینبُ خونابه های آبله
زینبُ دستان هرزه ساربان
زینبُ چشمان هیز حرمله
زینبُ نوباوگان سوخته
زینبُ بزم شراب و هلهله
زینبُ داغ جدایی از حسین
زینبُ بوسه به نی از فاصله
سر چو بالا رفت روی نیزه ها
پایشان وا شد میان خیمه ها
من شنیدم تا حرم آتش گرفت
خیمه های محترم آتش گرفت
دختری فریاد زد عمه بیا
سوختم موی سرم آتش گرفت
طفلکی ها تازه بی بابا شدند
باغ ارباب کرم آتش گرفت
جای قبلی تازیانه میزنند
باز هم جای ورم آتش گرفت
از غم داغ اسارت وای وای
زین همه سوز جسارت وای وای
کوچه های کوفه غوغایی شده
رقصُ اشکُ خون عجب جایی شده
زیر سنگینی بار چشمها
خواهر آقا تماشایی شده
کودکی با سر زمین افتاده و
مشکل او درد بینایی شده
تا خریداران برده آمدند
بر سر قیمت چه بلوایی شده
دختران آل زهرا بیقرار
گرد ایشان اهل دوزخ بیشمار
دزدها با هم رفاقت میکنند
از شکارِ هم حمایت میکنند
این همه قاتل خدایا بس نبود
دیگران را نیز دعوت میکنند
هر که می آید سری می برّدُ
بین حوض خون قیامت میکنند
بر سر بوسیدن جسم حسین
نیزه ها با هم رقابت میکنند
آه از حال نزار فاطمه
آه از داغ شهید علقمه
قطره قطره میزند فریاد مشک
خیمه ها را میکند آباد مشک
ساقی از جانش برای او گذشت
در مقابل معرفت کم داد مشک
تیری آمد مشک سقا را درید
ناله ای از دل کشید ای داد مشک
آبِ دریا خواستن بس شد گران
یک عمو افتاد تا افتاد مشک
کودکان لب تشنه در تاب و تبند
جملگی هم ناله های زینبند
محمد قاجار
- ۹۵/۰۶/۱۰