به کربلای تو یک کاروان دل آوردم - اربعین
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرِّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را زِ چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پیش سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
گواه عشق خودم با تو ای حسین عزیز
نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم
به جُرم آنکه سرت را فراز نی کردند
ببین چه بر سر حُکام باطل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم ترا در سلاسل آوردم
نظر به جسم کبودم فکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم
سید رضا مؤید
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرِّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را زِ چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پیش سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
گواه عشق خودم با تو ای حسین عزیز
نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم
به جُرم آنکه سرت را فراز نی کردند
ببین چه بر سر حُکام باطل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم ترا در سلاسل آوردم
نظر به جسم کبودم فکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم
سید رضا مؤید
- ۹۴/۰۸/۳۰