دروازه ی ورودی شهر است و ازدحام - اسارت و شام
پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ب.ظ
یوسف رحیمی:
دروازه ی ورودی شهر است و ازدحام
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست
یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام
یک آسمان ستارهی آتش گرفته و
یک کاروان شراره و غم های ناتمام
در این دیار، هلهله و پایکوبی است...
...انگار رسم تسلیت و عرض احترام
چشمان خیره و حرم آل فاطمه
سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام
خاکستر است تحفهی پس کوچه های شهر
بر زخم های سلسله ، شد آتش التیام
بر ساحت مقدس لب های پرپری
با سنگ کینه ،سنگدلی می دهد سلام
پیشانی شکسته و خونی که جاری است
بر روی نی خضاب شده چهرهی امام
با کینه ی علی همهی شهر آمدند
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
- ۹۴/۰۸/۲۱