۳۰سال و اندی میشود درتاب و در تب - امام سجاد
۳۰سال و اندی میشود درتاب و در تب
۳۰سال و اندی میشود میسوزی هرشب
۳۰سال و اندی میشود می باری آقا
پای غزل مرثیه های عمه زینب
آهت دلیل بغض دل های تپنده ست
گفتی مرو بابا ، سنان تیغش برنده ست
چه گریه بازاری شده در خانه ی تو
کافی ست آقا روضه هایتان کشنده ست
بهتر نبینی گوشواره بین گوشی
بهتر همان که تا ابد آبی ننوشی
این ضجه آخر کار دستت میدهد پس
بهتر همان که پیرهن دیگر نپوشی
زل میزنی گاهی بسوی گاهواره
گاهی بسوی مشک آبی پاره پاره
بر سر می اندازی عبا و آه از نو...
دق میدهد آخر تو را یک شیرخواره
بعد از قضایای ته گودال آقا
یادت می آید غارت اموال آقا
وقتی که یاد عصر عاشورا می افتی
حق داری آخر میروی از حال آقا
لبخند شمر بی حیا یادت نرفته
سرهای روی نیزه ها یادت نرفته
شاید که از خاطر بری کرببلا را
اما دم دروازه را یادت نرفته
هرشب ز چشمان کبود لاله گفتی
از ارث آن بانوی هجده ساله گفتی
از آن شب بارانی کنج خرابه
از دردسرهای زن غساله گفتی
زخمی سال شصت و یک ! شیخ البکایی
با تک تک مرثیه هایم آشنایی
ای یادگار روز عاشورا همین بس
هفتاد و چندمین شهید کربلایی
علیرضا خاکساری
- ۹۴/۰۸/۰۳