حمید رمی/شهادت امام صادق(ع)/زمینه/نفسم داره بند میاد
شهادت امام جعفر صادق )ع( زمینه نفسم داره بند میاد دیگه
لحظه ی آخره روی لبمه زمزمه ، یا زهرا تو مدینه تو کوچه ها پر
منم آتیش گرفت مث مادرم فاطمه ، یا زهرا بازم آتیش ، میون مدینه داره اشکِ آسمون میاد کنار من ، با بازوی کبود داره زهرا قدکمون میاد آه مادر ، تو لحظه های
آخرم آه مادر ، بارونیه چشم ترم آه مادر ، تو فکر دیوار و دَرَم آه مادر ، آه مادر ****** خونمو تا آتیش زدند روضه
ی تو یادم اومد چه بلایی اومد سرت ، یا زهرا صدا زدم ای مادرم
الهی بمیرم برات برا بدن لاغرت ، یا زهرا بیا ببین ، امام شیعه رو همه بی
بهونه می برند به کی بگم ، منو تو کوچه
ها با
لباس خونه می برند آه مادر ، ببین دلِ
شکسته ام آه مادر ، دستای پینه بسته ام آه مادر ، یه پیرمرد خسته ام آه مادر ، آه مادر ****** شب آخر عمرمه روضه خونی برپا شده روضه خونِ کرب و بلام ، یا زهرا دوباره بارون چشام می باره روی گونه هام یاد مصیبت های شام ، یا زهرا یه سه ساله ، پای پر آبله پیِ
نیزه ها که می دوید یه بی حیا ، برا نوازشش از عقب موهاش و می کشید واویلا ، یه دختر و یه
قافله واویلا ، با یک دل پر از گله واویلا ، همسفره با حرمله واویلا ، واویلا