گاهی یک حرف به دریای سخن می ارزد - ولادت حضرت زهرا (س)
گاهی یک حرف به دریای سخن می ارزد
آن چنان که لب بلبل به چمن می ارزد
گاهی اوقات میان ستم فاصله ها
بردن نام محمد (ص) به قَرَن می ارزد
پشت هر وصل نکو در به دری خوابیده
پس به امید لقا تَرک وطن می ارزد
سر ساییده به خاک کف پای زهراست
آن سری را که مثل گفته به تن می ارزد
در بهشتی که فقط میوه ی فصلش سیب است
کیسه برداشتن و پَرسه زدن می ارزد
راه دوری نرود فاطمه جان گاه گهی
یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی
سر به جز زیر سرای تو وبالست وبال
نوکری جز به نگاه تو محالست محال
وقتی اعجاز کند خاک سر چادر تو
خاک پای تو شدن اوج کمالست کمال
سینه ات سینه ی سینای رسول است بر او
بوسه بر سینه ی تو طبق روالست روال
آتش دوزخ اگر بر تو حرامست حرام
آتش عشق تو بر شیعه حلالست حلال
بس که اوصاف تو پر کرده همه عالم را
این برای همه ی دهر سوالست سوال
که تو رَبّی؟ مَلَکی؟ انسیه ای؟ حورایی؟
تو رسول للهی ؟ یا حیدری ؟ یا زهرایی؟
تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد
پر جبرییل پر از کو ثر قرآن شد و بعد
به خدیجه خبر آمدنت را دادند
میزبان تو ، سر خوان تو ، مهمان شد و بعد
مادر عالم و آدم شدی با آمدنت
شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد
پس از آنیکه جهان مزرعه ی طوبا شد
نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد
شهر و آبادی ما عطر خوش یاس گرفت
شهر و آبادی ما یکسره سلمان شد و بعد
این چنین مکتب ما مکتب ایمانی شد
قوم ما جیره خور شاه خراسانی شد
سر سجاده نگاه تو قمر می سازد
اشک می ریزی و چشم تو گوهر می سازد
هر قنوتی که تو در نافله ها می گیری
از شب تار علی صبح ظفر می سازد
در دل خانه فقطنیمه نگاهت نَفَسَت
فِضّه ی خادمه را معجزه گر می سازد
هر کجا دور سر شیعه بلا می گردد
گوشه ی چادر تو دفع خطر می سازد
لذت پَر زدن سوی شما را دارد
به مضاق دل ما روضه اگر می سازد
مادر ی کردی و در روضه صدایم کردی
سر سجاده نشستی و دعایم کردی
بی تو هیهات زمین میل بهاری بکند
یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکند
روز محشر همه را خاک نشین کرده خدا
تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکند
به فلانی و فلانی و فلان گفتی نه!!!
تا فقط از تو علی خواستگاری بکند
آنقدر خواسته ات را به که به کس دم نزدی
که علی ماند برای تو چکاری بکند
- ۹۴/۰۳/۱۳