خواب دیده ام که رفتنی شده ام - شهادت حضرت زهرا (س)
خواب دیده ام که رفتنی شده ام
تا چه افتد خلاصه تعبیرم
زحمت ماندن مرا نکشید
من همین کنج خانه می میرم
**
بعد نه سال زندگی دیدی
آن صفای قدیم کم کم رفت
رفتنم یا نرفتنم باتوست
تو بگویی نرو نخواهم رفت
**
تا که از خانه میروی بیرون
می روم یک کنار می افتم
شب که خوابم نمبرد از درد
روز هم چند بار می افتم
**
یاد داری شب عروسیمان
عرش را گلفروش من کردی
من که یادم نمی رود اصلا
گوشواره به گوش من کردی
**
تا که از راه آمدی گفتم
آفتاب یگانه ام آمد
دست من را به دست تو دادند
گفتم آقای خانه ام آمد
**
همه ی صورتم اذیت شد
راه من را که بست درکوچه
جان این بچه ها ببخش مرا
گوشواره شکست درکوچه
**
طیّ نه سال زندگی با هم
هیچ چون و چرا نمی کردیم
خواب برچشممان نمی آمد
تا که هم را دعا نمی کردیم
**
درد بسیار غصه هم بسیار
چون گرفتارها اسیرشدم
فضه می گفت که شکسته شدم
جان زهرا چقدر پیر شدم ؟
**
ای امام مدینه حیف از تو
که مغیره به تو سلام کند
( امام علی ) : راستی ای حبیبه اسما کو
(بی بی ) : رفته تابوت را تمام کند
**
این حسین مرا که مبینی
حرفی از سینه پهلویش نزدم
تو خودت شاهدی که از اول
بی وضو دست بر مویش نزدم
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
- ۹۵/۱۱/۱۹