شعله در خیمه فتادو شررش ریخت بهم - امام حسین
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ب.ظ
شعله در خیمه فتادو شررش ریخت بهم
پرچم و بیرق و بار سفرش ریخت بهم
بعد اکبر همه ی دل خوشیش عباس است
نیزه ای آمدو ناگه قمرش ریخت بهم
سر دستش که بماند پس آن پشت حرم
لشگری آمدو قبر پسرش ریخت بهم
خورده بود از همه جا سنگ ولی وای به شام
پشت دروازه ی ساعات سرش ریخت بهم
خولی و حرمله وشمر بهم میگفتند
خواهرش کاش نبیند جگرش ریخت بهم
شاه بیت غزل ناب خدا بود حسین
بر لب هرکس و ناکس هنرش ریخت بهم
حسین جهانسوز
- ۹۵/۱۰/۰۴