آه پدر جان جگرم سوخته - حضرت رقیه (س)
يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ب.ظ
آه پدر جان جگرم سوخته
خاطره های سفرم سوخته
تار اگر دیدمت امشب ببخش
گوشه ای از پلک ترم سوخته
از تو ندیدم به جز این سر ولی
من همه ی بال و پرم سوخته
قول بده عمه نفهمد ولی
هم سر و پا و کمرم سوخته
آمدی از راه، رسیدن به خیر
از سر تو با خبرم... سوخته
خانۀ خولی چه خبر از تنور؟
من که شنیدم ،جگرم سوخته
شانه به مویم بزنم ریخته
صورت مثل قمرم سوخته
دختر زهرا شده ات دیدنی ست
کم شده ام، بیشترم سوخته
پلک بزن عمه نگاهت کند
غصۀ این یک نفرم سوخته...
مهدی صفی یاری
- ۹۵/۰۷/۱۱