اهل دردم غم هادی دارم - شهادت امام هادی (ع)
اشعار شهادت حضرت امام علی النقی(ع) – مجتبی روشن روان
اهل دردم غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یک نفس سردابم
**
امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پر آبش گریم
تا که بر آهِ دلِ شعله ورش...
بر تن پر تب و تابش گریم
**
کینه ی اهرمن تیره سرشت
با مدار طبق نور چه کرد؟!
فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه کرد؟
**
دست تزویر دوباره بی رحم
آتش کینه ی خود را افروخت
در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل صلابت میسوخت
**
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا
**
خاک بر فرق من از این جمله
همچو بسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد
**
جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گُل در آتش
هر که از نسل علی شد مسموم...
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش
**
نا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشک ولی
زمزمه کرد و به سینه کوبید
که فدای تو حسین ابن علی
**
بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذکر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود
**
یاد میکرد از آن ساعت که
از فراز فرس آقا افتاد
تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد
**
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دور و برش زوزه کشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد... بُرد... سرش زوزه کشان
**
گوش کن مابقی قِصّه ز من
گر چه این روضه دهد آزارت
سر بریدند و دویدند... حرم
این بود معنی قتل و غارت
مجتبی روشن روان
- ۹۵/۰۱/۲۲