تو لیلا باش،مجنون و پریشان بودنش با من - رسول اکرم (ص)
تو لیلا باش،مجنون و پریشان بودنش با من
تو سفره دار احسان باش،مهمان بودنش با من
تمام سختی این راه با تو،راحتی با من
مسلمان کردنم با توست،سلمان بودنش با من
به دوش خود کشیدی بار اسلامی که میگفتی
هنوزم مانده ای تو ،یار اسلامی که میگفتی
خودت را سیزده بار دگر تکثیر کردی تو
به پای عشق،پاهای مرا زنجیر کردی تو
برای اینکه من آدم شوم...عاشق شوم،آخر
خودت را با غم آدم شدن ها پیر کردی تو
من امروز آمدم سینه سپر باشم برای تو
در این موسم کمی مرد خطر باشم برای تو
زبان وا کرده دشمن تا دلم را سرد گرداند
ز بد گفتن به تو،خوشحالی ام را درد گرداند
نمیداند که در طوفان مشخص میشود مردی
رسیده کفر،تا ما را قوی تر مرد گرداند
ارادت های ما پیداست به پیغمبر اکرم
نماز ما سلام ماست به پیغمبر اکرم
تو حقا حقی و هیچ اند در پیش تو ناحق ها
نمیفهمند «احمد» بودنت را قوم احمق ها
بساط آدمیت پهن شد با دست لطف تو
بدون عشق تو می افتد از بازار،رونق ها
تمام انبیا از خوبیت گفتند،قرآن هم
کسی که از تو بد میگوید آدم نیست،حیوان هم
تمام حرف ،بر نقاشی بی رنگ یک بوم است
«هنر» دست معاند ها بیفتد،مرغکی شوم است
تمسخر کردن «خورشید» یعنی آنکه این نقاش
تمسخر میکند خود را که از این نور محروم است
سخن گفتن به هجو و طعن، در حق تو بی معناست
تو بالایی و کسر شأن،در حق تو بی معناست
محمد کاظمی نیا
- ۹۴/۰۹/۰۸