تیغ چرخاندی و بر طرّه ی تو تاب افتاد - حضرت ابوالفضل
پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ب.ظ
ریحانه نوری (همدان):
تیغ چرخاندی و بر طرّه ی تو تاب افتاد
ماه از شوق تماشای تو در آب افتاد
آب می خواست که سیراب شود از تو ، دلت
یاد خشکیِ لب کودکِ بی خواب افتاد
مشکِ غیرت که به دریای دلت طوفان زد،
دشت ، خونین شد و در معرکه سیلاب افتاد
دستهایت چو دو رود از بدنِ دریاها،
بیت بیت از تنِ تو ، ای غزل ناب! افتاد
تیر ، محراب دو ابروی تو را خونین کرد؛
سایه ی ابر به پیشانی مهتاب افتاد
چشم هایت عطشِ قافله را می بارید...
مشک ، شرمنده و درمانده و بی تاب افتاد...
- ۹۴/۰۸/۲۱