صدای صاعقه آمد که در هوا زده بود - امام باقر (ع)
جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۶ ب.ظ
صدای صاعقه آمد که در هوا زده بود
گمان کنم که خدا مرد را صدا زده بود
به خندۀ دم آخر کمی تسلی داد
به جبرئیل که از غصه، ضجهها زده بود
همان کسی که تن نیمهجان او آن شب
به شدت از اثر زهر دست و پا زده بود
در این میانه، عطش، این حقیقت مکشوف
به بوم زندگیاش رنگ نینوا زده بود
عجیب بود که با حال تشنگی، به سرش
هوای نعل سم اسب و بوریا زده بود
و دید او سر ششماهه را در آن اثنا
که ناشیانه کسی روی نیزهها زده بود
دلش رضا نشد از آن کسی که عاشورا
به عمه زینب او حرف ناسزا زده بود
هزار سال پس از او میان شعر، کسی
گریز روضۀ خود را به کربلا زده بود...