گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

زینب از سوی شام برگشته - اربعین

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ

زینب از سوی شام برگشته

یا به بیت الحرام برگشته

پی عرض سلام برگشته

وه چه با احترام برگشته

 

آمده بوسه برحجر بزند

آمده برحسین سر بزند

 

رفت و خصم پلید را لرزاند

ناله هایش حدید را لرزاند

آنکه خنجر کشید را لرزاند

رفت و کاخ یزید را لرزاند

 

خطبه ای خواند و لشگر افتادند

یاد شمشیر حیدر افتادند

 

عجبی نیست،دختر زهراست

عجبی نیست،اسوه اش مولاست

عجبی نیست خطبه اش غراست

این فقط کار زینب کبراست

 

زهره ها را به خطبه آب کند

یک تنه شام را خراب کند

 

آفرین بر توان و غیرت او

آفرین خدا به همت او

در چهل منزل اسارت او

ذره ای کم نشد ز عصمت او

 

برسرشانه اش علم آورد

پیش زینب یزید کم آورد

 

آمد و باز دیده اش تر شد

دل او تنگ روی دلبرشد

درچهل روز مثل مادر شد

زائرمرقد برادر شد

 

سوی این خاک تشنه آمد و گفت:

بوسه برخاک کربلازد و گفت:

 

السلام ای عزیز عطشانم

السلام ای امیر و سلطانم

السلام ای تمام ایمانم

السلام علیک حسین جانم

 

زینب آمد برادرم برخیز

عشق من جان مادرم برخیز

 

درهمین جا رخم چو زهرا شد

هرچه غم بود در دلم جا شد

علی اکبر ارباَ اربا شد

بعد از آن قد و قامتت تاشد

 

حسن ازداغ مادت افتاد

تن تو پیش اکبرت افتاد

 

درهمین جا نظاره می کردند

دشمنان فکر چاره می کردند

رو به هم استخاره می کردند

مشک را پاره پاره می کردند

 

چهره گرگها که واضح شد

تن عباس زیر پا له شد

 

ظلم هارا که بیشتر کردند

قاسمت را که بی سپر کردند

اسبها از تنش گذر کردند

تا قدش را بلند تر کردند

 

مثل گل روی خاک پرپر شد

سینه او شبیه مادر شد

 

در همین جا تو بودی و خنجر

یک تن و تیغ سی هزار نفر

ته گودال بودی و مادر

دید در ازدحام یک لشگر

 

ناگهان سنگ خورد و شیشه شکست

شمر برروی سینه تو نشست

 

پنجه تا زد کشید مویت را

تو گر فتی به خون وضویت را

خنجرش زخم کرد رویت را

خواست با تیغ خود گلویت را...

 

آن طرف مادرت زمین افتاد

این طرف دخترت زمین افتاد

 

در همین جا تنت زهم واشد

شمر از روی سینه ات پاشد

تازه دور تن تو بلوا شد

سرپیراهن تو دعواشد

 

از سرت تا که خُود را بردند

هر چه بود و نبود را بردند

 

یاس و نیلوفر و صنوبر سوخت

گوشه خیمه چند دختر سوخت

شعله افتاد وچند معجر سوخت

مثل آن لحظه ای که مادر سوخت

 

جای پنجه به گونه ها افتاد

زجر برجان بچه ها افتاد

 

حیف این لاله ها که چیده شدند

همه از ساقه ها بریده شدند

روی این خاکها کشیده شدند

پیش هم روی نیزه چیده شدند

 

بسکه این کوفیان شرور و بدند

سرشش ماهه را به نیزه زدند

 

مانده بودم رباب را چه کنم

سینه های کباب را چه کنم

در حرم قحط آب را چه کنم

خیمه های خراب را چه کنم

 

دل زارم پر از تلاطم شد

دخترت نیمه های شب گم شد

 

قد من را ببخش تا مانده

بارها زیر دست و پا مانده

تو نگو دخترم کجا مانده

دخترت در خرابه جامانده

 

بوسه از توگرفت و پرپر شد

مثل آن روزهای مادر شد

 

روی دستم طناب را دیدم

وای...کشف حجاب را دیدم

بی تو شام خراب رادیدم

وای...بزم شراب رادیدم

 

پیش چشمم سرت تکان می خورد

چون لبت چوب خیزران می خورد

 

حال با اشک جاری آمده ام

حال با بیقراری آمده ام

با دو صد زخم کاری آمده ام

حال باشرمساری آمده ام

 

مادرش بیقرار و سرگشته ست

قبر اصغر کجای این دشت است

 

نظری کن به اینهمه دردم

قافله را که خسته آوردم

تک و تنها بگو چه می کردم

من چگونه مدینه برگردم

 

چه جوابی به بستگان بدهم

بهتر آن است اینکه جان بدهم

 

مهدی نظری

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی