گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم - اربعین

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ق.ظ

بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم

از کوچ پر درد سرم چیزی نگویم

   

طوفان سختی باغ مان را زیر و رو کرد

از لاله های پرپرم چیزی نگویم

 

حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر

از آنچه آمد بر سرم، چیزی نگویم

 

وقت وداع ِ آخرت، عالم به هم ریخت

از شیون اهل حرم چیزی نگویم

 

آتش گرفتن گرچه رسم و سنت ماست

از دامن شعله ورم چیزی نگویم

 

بگذار سر بسته بماند روضه هایم

از ماجرای معجرم چیزی نگویم

 

کم سو تر از چشمان من، چشمان زهراست

از گریه های مادرم چیزی نگویم

 

آن صحنه های سهمگین یادم نرفته

افتادنت از روی زین یادم نرفته

 

از نعل اسب و بوریا چیزی نگویم

از آن غروب پر بلا چیزی نگویم

 

در عصر عاشورا النگوهام گم شد

از غارت خلخالها چیزی نگویم

 

گفتم به تو انگشترت را در بیاور

از ساربان بی حیا چیزی نگویم

 

در کوچه های کوفه ناموست زمین خورد

اصلاً شبیه مجتبی؛ چیزی نگویم

 

شهر علی نشناخت بانوی خودش را

از جامه های نخ نما چیزی نگویم

 

شاگردهایم سنگ بارانم نمودند

از چهره های آشنا چیزی نگویم

 

بی آبروها ! چادرم را پس ندادند

از این به بعد روضه را... چیزی نگویم

 

ای خیزران خورده ، لبم بی حس تر از توست

از خاک برخیز و بگو که این سر از توست ؟

 

از خاطراتم همسفر چیزی نگویم

حتی کمی هم مختصر چیزی نگویم

 

منزل به منزل، محملم در تیررس بود

از سنگهای خیره سر چیزی نگویم

 

حتماً خبر داری مرا بازار بردند

آن هم منی که… !؟ بیشتر چیزی نگویم

 

از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد

از گریه هایم تا سحر چیزی نگویم

 

من در مدینه طشت دیدم، سر ندیدم !

از کاخ شام و طشت زر چیزی نگویم

 

طفلی سکینه داشت جان می داد از ترس

دق می کنم این بار اگر چیزی نگویم

 

دیدم که ملعون تر از آن شامی ، یزید است

از جمله ی - باشد ببر- چیزی نگویم

 

شرمنده ام که درد و دل کردم برادر

بی تو چگونه خانه برگردم برادر

 

وحید قاسمی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی