گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

زمینه

هیشکی برا دختر که مثل بابا نمی شه

بابا برا دختر همه کس و زندگیشه

خدا کنه کسی اشک یتیمُ نبینه

کی دلشُ داره باباشُ بی سر ببینه

حالا که با سر اومدی ، برس به داد دخترت

سوالمُ جواب بده ، بگو چه کردن با سرت

خبر داری تو کوچه ما رو می کشوندن

خبر داری ما ها رو خارجی می خوندن

خبر داری دستای عمه رو می بستن

خبر داری دندون شیریمُ شکستن

ای بابا من الذی ایتمنی

******

غم تو داره بابا دلمُ خون می کنه

تموم شبامُ شام غریبون می کنه

می دونی چقدر غصه لبهاتُ دارم

کاشکی بشه مرهم روی زخمات بذارم

از دستای سنگینشون ، نمی دونی چی کشیدم

یادم می ره زخم پاهام ، وقتی که زخماتُ دیدم

بگو بابا بگو کی سر تو رو برید

بگم بابا کی موی سر منُ کشید

بگو بابا کی به روی سینت نشسته

بگم بابا چه کسی پهلومُ شکسته

ای بابا من الذی ایتمنی

******

چجوری دلت اومد منُ تنها بذاری

گوشه خرابه دخترتُ جا بذاری

منتظر سر تو می مونم من بابایی

میشه بگی بابا گوشوارمُ کی میاری

مردای شامی بابا جون ، می دونی که خیلی بدن

تا فهمیدن دخترم ، به قصد کشت منُ زدن

خودم دیدم جلو چشمم عمه زمین خورد

خودم دیدم یکی گوشواره هامُ می برد

خودم دیدم به جرم بی گناهی می زد

خودم دیدم عمه رو اشتباهی می زد

ای بابا من الذی ایتمنی