گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

دل حرم می شود سحرگاهی

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ

دل حرم می شود سحرگاهی 

که شود صحن دیده تر گاهی

قطرۀ آب در مرور زمان

می کند در حجر اثر گاهی

دل من سخت تر ز سنگ که نیست

امتحان کن بر این جگر گاهی

ای خریدار بر رضای خدا

جنس پس مانده را بخر گاهی

یعنی آن قدر بی بها هستم

نیستم لایقِ نظر گاهی

بین سجاده دیده بر راهم

نیمه شب می شود خبر گاهی

بنده ای را که دست و پا گیر است

همرهت تا خدا ببر گاهی

قتلگاهی به پا کنی با ناز

گر ازین جا کنی گذر گاهی

پسری که کریم زاده بود

می کند جلوۀ پدر گاهی

تاج اصحاب یا علی اکبر

یابن ارباب یا علی اکبر   

تو مطهر شدی ز هر چه بدی

تا بگوئی ز نسل لم یلدی

صد و ده بار هو کشم ز جگر

که تو با کعبه زاده هم عددی

همه دلگرمی ام محبت توست

یابن لیلا «علیک معتمدی»

گر تو شاگرد مجتبی هستی

دست خالی نمی رود احدی

ناز تو فاطمی تر از همه است

راه دل بردن از علی بلدی

نوۀ ارشد دو دریایی

موجی از عشق گاه جذر و مدی

جای مادر بزرگ تو خالی

زود پر زد به وادی ابدی

تو ز هر پنج تن نشان داری

تو حدیث کسای مستندی

جز برای دل ابوفاضل

پرده از روی خویش پس نزدی

تا خدا پرده از رخ تو کشید

چشم عباس مرتضی را دید

تا که بابا تو را صدا می کرد

محشری در حرم به پا می کرد

با نگاهی به قد و بالایت

یاد پیغمبر خدا می کرد

تو که هستی که پیر میخانه

با مناجات تو صفا می کرد

ای دل آرام خوش صدای حجاز

مأذنه بر تو اقتدا می کرد

آتش روی بام خانۀ تو

کوچه ها را پر از گدا می کرد

هر کسی داشت نذر پیغمبر 

به در خانه ات ادا می کرد

دور از چشم شور مردم شهر

از رخ تو نقاب وا می کرد

بوسه ای از لب تو هر دردِ

پدری پیر را دوا می کرد

گوشه ای می نشست و با زینب

نظری سوی مجتبی می کرد

بعد می گفت این پسر غوغاست

چقدر شکل مادرم زهراست

تو ز اجداد خود چه کم داری

نسبی پاک و محترم داری

وارث آدم و کلیم و مسیح

بهر احیای مرده دم داری

گشته شش گوشه این حرم یعنی 

تو جداگانه یک حرم داری

تو ز پایین پا ولایت بر

کرسی و نون و والقلم داری

ما به نام تو سینه زن شده ایم

حق شاهیِ بر عجم داری

تو که باب الحوائجی بی شک

بس که آقایی و کرم داری

یک قدم تو عقب تر از عباس

بر سر دوش خود علم داری

شانه هایت ز بس مودب بود

دومین تکیه گاه زینب بود

خیز و شمشیر مرتضی بردار

بزن ای شیر بر دل کفار

زره مصطفی بپوش علی

در رکاب عقاب پا بگذار

نعره ای زن منم علی اکبر

نوۀ حق حیدر کرار

هم چو شیری بزن به قلب سپاه

تا بریزی به هم یمین و یسار

ضجۀ کوفه را در آوردی

ای ابر مرد عرصۀ پیکار

هر طرف تاب می دهی تیغت

پشته سازی ز کشتۀ بسیار

تشنگی را بهانه فرمودی

رو نمودی به جانب دلدار

لب نهادی بر آن لبان خشک

گفتی آهسته این سخن با یار

کی محاسن سپید در بندم

دست خود از محاسنت بردار

تا که دل کنده از تو بابا شد

بال های شهادتت وا شد

ناگه از دشت یک صدا آمد

نالۀ ای پدر بیا آمد

پدر آمد ولی چه آمدنی

چه کسی گفته روی پا آمد

پیرمردی کنار نعش جوان

با سر زانو از قفا آمد

روضه ات گشته شرح موت حسین

وسط هلهله نوا آمد

آن چنان نعره زد علی ولدی

ناله اش بین که تا کجا آمد

دست خود را گرفته روی سر

زینب از سوی خیمه ها آمد

شد حسین زنده با دم زینب

پای معجر میان تا آمد

با تن ریخته به هم چه کند

نوبت یاری عبا آمد

شب جمعه است بس کن ای شاعر

چون که مادر به کربلا آمد

هر شب جمعه کربلا غوغاست

فاطمه روضه خوان کرب و بلاست

---------------------------------------------------
قاسم نعمتی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی