تو را در هیبـت یـک شیر دیدم
سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ق.ظ
تو را در هیبـت یـک شیر دیدم بـرنـده تـر ز هـر شمشیر دیدم
نگـاهت را بـه دنبـال شکارت به سـان شـدت یـک تیر دیدم
به مـاوای شجاعت رخنه کردم تـو را تنها در آن تصویر دیدم
تمـام حیلـه هـای ترس را من به قلبـت پـاک بی تاثیر دیدم
دل بشکسته دل ها را ابوالفضل به دستـان تـو در تعمیر دیدم
تو را بعد از امـان نامه شنیدم دگـر از زنـدگـانی سیر دیدم
بدستت تا که مشک آب دادند تـو را انگـار در زنجیـر دیدم
زبانت یک برادر گفت در اوج تورا زینحرف من دلگیر دیدم
کنـار علقمـه افتــاده بـودی کنـارت قـد کمـانی پیر دیدم
- ۹۴/۰۳/۰۵