گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آتش و این همه اسرار نمی دانستیم

پشت در ماندن و دیوار نمی دانستیم

 

مادری در وسط شعله اگر گیر کند

نتوان گشت بر او یار نمی دانستیم


کمک بانوی مظلومه به مظلوم چه سود

چون رسد شعله به رخسار نمی دانستیم

 

دود و آتش چو در اُفتند نفسگیر شوند

بعد از آن داغی مسمار نمی دانستیم

 

دور یک یاس در آتش همه هم جمع شوند

کار او بگذرد از کار نمی دانستیم

 

نقشه ی سقط جنین را همه می دانستند

که روی خاک نهد بار نمی دانستیم

 

هیچکس یاریِ مظلومه و مظلوم نکرد

نه مهاجر و نه انصار نمی دانستیم

 

با وجودی که زمین خوردَنِشان را دیدند

هیچ انگار نه انگار نمی دانستیم

 

تا چهل شب علی و فاطمه یاری جستند

ای دریغا ز یکی یار نمی دانستیم

 

اهل این شهر جفا کار تر  از سامری اند

غم موسی شده تکرار نمی دانستیم

 

کار انصار و مهاجر بخدا عبرتِ ماست

نتوان گفت دگر بار نمی دانستیم

 

 

محمود ژولیده      
  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی