گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

هی می کشانم چادرم را زیر باران ها - امام رضا

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

هی می کشانم چادرم را زیر باران ها
رد می شوم از خلوت خیس خیابان ها
حس می کنم در ابتدای آسمان هستم
وقتی سلام ات می کنم از پشت میدان ها
اذن دخولت را که می گیرم ، نمی فهمم
عطر تو اینجا ریخته یا عطر گلدان ها
حتی خودم را می برم از یاد وقتی که
می خوانمت با گریه در بین شبستان ها
زیر پر و بال کبوترها هوا خوب است
حالم برای گفتن ِ "جانم رضا" خوب است

پس خوش به حال من که امشب در هوای تو
پر می زنم ... هی شعر می خوانم برای تو
شاعر شدم تا عاشقی های وجودم را
با شیوه ای زیبا  بریزم زیر پای تو
عاشق شدن یک اتفاق ساده ی سهل است
وقتی رضای من فقط باشد رضای تو
تو نور می ریزی میان گریه های من
من خیره خیره ... خیره در گلدسته های تو
با حس و حالم در حریمت آشنا هستم
پیش توام ... حس می کنم پیش خدا هستم

پیش تو من در اوج ایمانم ، امام عشق
از شدت عشقت پریشانم ، امام عشق
لبخندهای مومن ات دیوانه ام کردند
خوشحالم از اینکه مسلمانم ، امام عشق
این لحظه های خیس با من نسبتی دارند
با تو همیشه زیر بارانم ، امام عشق
دارم نگاهت می کنم از پشت گلدان ها
دارم زیارت نامه می خوانم ، امام عشق
ای باعث دلبستگی هایم ! نگاهم کن
من خسته ام ! با چشمهایت رو به راهم کن

این قیل هایم را ببین ... این قال هایم را
تب کرده ام، حس می کنم تبخال هایم را
مثل کبوترها کنارت می پرم ... پر پر
هی می تکانم توی صحن ات بال هایم را
آنقدر خوبی که بدی ها را نمی بینی
می بخشی و رد می کنی اشکال هایم را
داری تبرک می کنی روز و شب ام را تو
داری مبارک می کنی این سال هایم را
این صحن ها بوی بهارو زعفران دارند
اینجا همه نام تو را روی زبان دارند

یک حس خوب و خاص در جان من افتاده
بغض غریبی در گریبان من افتاده
زیبای من ! از تو جهان خورشید می گیرد
خورشید هم سمت خراسان من افتاده ...
هق هق کنان سر می گذارم روی دیوارت
چشم ات به این چشمان گریان من افتاده
در ازدحام زائرانت ، می برم خود را...
دست ضریحت توی دستان من افتاده
تو آمدی ... قرعه به نام کشورم افتاد
بالابلندا ! سایه ات روی سرم افتاد

 

وحیده افضلی

  • سید مهدی حسینی

وحیده افضلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی