گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو - حضرت معصومه (س)

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو

چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو

نشسته ام بنویسم مرا به فم ببری

دو هفته ای شده اصلا نمی­پرم، بانو

نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی

که بی تو راه به جایی نمی­برم، بانو

مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد

ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو

امام زاده­ی موسی بن جعفری، خانم

غلام­زاده­ی موسی بن جعفرم، بانو

سلام بانوی خیرات، بانوی برکات

هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات

به شرط آنکه فدایت شوند سر دادند

به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند

شفیعه­ی همه، مدیون چادرت هستیم

به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند

تمام حاجت خود را نوشتم و بعدا

حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند

قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس

به علم حوزه­ی علمیه ها اثر دادند

چهار امام کمال تو را بیان کردند

چهار امام جلال تو را خبر دادند

چهار امام نوشتند احترام تو را

شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را

بلند عرش خدا هم ردیف شانه­ی تو

بهشت باغچه ای در حیاط خانه­ی تو

قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم

چطور شد که رسیدم به آستانه­ی تو

من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم

تویی روانه­ی مشهد منم روانه­ی تو

حریمت آینه، ایوانت آینه، آری

چقدر آینه در آینه است خانه ی تو

شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را

گرفت شب به شب از گریه­ی شبانه­ی تو

بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم

و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم

کریمه! سفره­ی نان را بدست تو دادند

همیشه روزی مان را بدست تو دادند

چگونه دل نگران قیامتم باشم

دل منِ نگران را بدست تو دادند

کلید قفل حرم را بدست ما دادند

کلید قفل جنان را بدست تو دادند

قلمروی تو خلاصه نمی­شود در قم

همه زمین و زمان را به دست تو دادند

نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است

نجات هر دو جهان را بدست تو دادند

نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست

دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست

نکرده است کسی غیر حق تماشایت

ز بس که خالق تو آفریده بالایت

تو ازدواج نکردی به خاطر اینکه

نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت

کنار جلوه­ی تو می­شود خدا را دید

تو کوه طوری و بابای توست موسایت

تمام مردم دنیا به پات می­میرند

فقط همینکه بگوید: فدات بابایت

تویی که این همه باشد عطای امروزت

خودت بگو که چقدر است عطای فردایت

یگانه دختر موسی بگیر دست مرا

شفیع جنت کبری بگیر دست مرا

تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو

مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو

کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود

هزار حضرت مریم کنیز مادر تو

تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر

فقط امام رضا می­شود برادر تو

و از میان پسرهای موسی حعفر

فقط امام رضا بود سایه­ی سر تو

خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت

خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو

خدا کند که اینجا پرت به در نخورد

شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد

علی اکبر لطیفیان

  • سید مهدی حسینی

علی اکبر لطیفیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی