در واژههای شعر تو دیدم وقار را - حضرت زینب
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ق.ظ
در واژههای شعر تو دیدم وقار را
حُجب و حیای فاطمی این تبار را
با تیغ خطبه فاتح صفین کوفهای
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
در اوج بیکران خودت مست میکِشی
هفتاد ودو ستارۀ دنبالهدار را
درس حجاب میدهد این آستین شرم
معنا کنید روسری وصلهدار را
با واژههای هیزم ومسمار و شعلهها
آتش زنید مستمع بیقرار را
خانم اگر اشاره به طشت طلا کنید
خون گریه میکنیم خزان تا بهار را
چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است
دیدی کنار طشت، بساط قمار را
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا!
از دست دادهام به خدا اختیار را
این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفتهای-
بر روی دست پیرهن شهریار را
اکسیر اشک روضهتان مس طلا کند
وقتش رسیده است بسنجی عیار را