کنار ایــوون خـونـه کبـوتـر زخمــی و خسته
يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ
کنار ایــوون خـونـه کبـوتـر زخمــی و خسته
بستــه بـار سفــرش رو بـا پـر و بـال شکسته
نه پر و بـالی بــرای پــریــدن داره کبــوتــر
نه نـفس دیگـه بـرای کشیــدن داره کبـوتـــر
روی هـر عضـو تنش هست جای زنجیر یادگاری
هنوز از زخمای کهنهاش خون تازه میشه جاری
زخم پـر زخمی سنگ و زخــم دل زخمی دیده
زخــم گونه یـاد وقتــی که تو قتلگاه رسیده
یاد آسمـون سرخی که یه ماه داشت روی نیزه
یاد عطـر خــون سیبی که رسیــد از سوی نیزه
یاد اون ستـاره هایی کـه رو نیزه صف کشیدند
یاد ابـر دستـایی که جای گل سنگ می بریدند
بعد یک سال تن زینب یاد تشییع جنازه است
خون بر پیرهـن پاره هنـوزم تـازه ی تـازه است
انگـاری هنــوز مـی بینه کابوس تو قتلگاه و
می شنـوه هنـوز صـدای ناموس تو قتلگاه و
الهی مـادر بمیـره مگــه تــو مـــادر نـداری
ســر بــذار رو دامن من راستی مادر سر نداری
- ۹۴/۰۳/۰۳