گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

مَردمِ کوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند

مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیکار را نفهمیدند

 

وصله‌های لباس و پاپوش‌اش، و یتیمان مست آغوش‌اش

راز آن کیسه‌های بر دوش‌اش، در شب تار را نفهمیدند

 

مردمِ دل‌بریده از بعثت، که فقط فکر آب و نان بودند

مثل اشراف عهد دقیانوس، قصه غار را نفهمیدند

 

با تبر باغ را درو کردند، حالی از باغبان نپرسیدند

خم به ابروی‌شان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند

 

نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، کوچه را خیس اشک می‌کردند

گفت مولا که زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند

 

لات‌هایی که عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند

بعد از آن هم که یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند

 

آخر قصه‌اش بهاری بود، سوره انفطار جاری بود

عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند

 

کودکانی که باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند

بس که لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند...

-------------------------------------------------------------------------------------

احمد علوی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۱)

  • منتظر المهدی
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی