گفتند بی بدیلی و دیدیم برتری - ولادت امام حسن (ع)
گفتند بی بدیلی و دیدیم برتری
از هرچه گفته اند و شنیدیم بهتری
خُلق و جمال و خوی و خصالت محمّدیست
آیینه ی تمام نمای پیمبری
استاد رزم توست علی شاه لافتی
آموزگار قاسم و عباس و اکبری
چه در زمان صلح، چه هنگام جنگ و رزم
در هر دو حال، باز امامی و رهبری
کوریِ چشم طایفه ابتر و حسود
تو اولین پیاله صهبای کوثری
با دیدن تو چشم همه مات می شود
زهرا پس از تو مادر سادات می شود
ما کیستیم سائل دست کریم تو
ما کیستیم ریزه خوران قدیم تو
تو سفره دار سفره ماه ضیافتی
ما میهمان دائم خوان نعیم تو
دشنام دادهاند و تو اکرام کرده ای
بی انتهاست رأفت قلب رحیم تو
تو سایه ی سرِ همه عالمی ولی
بی زائر است و سایه ندارد حریم تو
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند
جانم فدای حضرت عبدالعظیم تو
بر ما کرم نما که گدائیم، یا کریم
ما یاکریمِ بام شمائیم، یا کریم
تا آفتاب روز جمل آشکار شد
تیغ حسن برنده تر از ذوالفقار شد
سربند یا علی به سرش بست مجتبی
با ذکر فاطمه به روی زین سوار شد
فریاد زد انا بن علی فاتح حنین
فریادِ یک سپاه، فرار الفرار شد
با هیبتی تمام به اسبش نهیب زد
یک لشکر از یسار و یمین، تار و مار شد
تیغی به دست و پای شتر زد که ناگهان
فتنه گر جمل به زمین خورد و خار شد
فرزند آفتاب، بجز این نمیشود
شاگرد بوتراب بجز این نمیشود
ای آفتابِ روشنِ شبهای فاطمه
گیسو کمند خوش قد و بالای فاطمه
تو آمدی و حیدر کرار شد پدر
خنده نشست بر روی لبهای فاطمه
دردانه نبی، پسر ارشد علی
عشق حسین، یوسف زیبای فاطمه
ای همره همیشگیِ مادرت، فقط
تنها توئی، تو محرم غمهای فاطمه
با ما بگو چه کرد عدو بین کوچه ها
شیواترین جواب معمای فاطمه
دستی میان کوچه غرور تو را شکست
نامرد بی هوا زد و مادر زمین نشست
-------------------------------------------------------------
مصطفی رب دوست
- ۹۴/۰۴/۱۰