گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

نامه ای را که نوشتم جگرم را سوزاند… - مسلم ابن عقیل

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ق.ظ

نامه ای را که نوشتم جگرم را سوزاند….

دست من بشکند این بال و پرم راسوزاند

یک نفر نیست که در کوفه پناهم بدهد…

غیر از این توئه کسی نیست که راهم بدهد



نگرانم، نگرانم ،که پریشان بشوی..

با زن و بچه ات آواره و حیران بشوی

کارو بار همه ی نیزه فروشان گرم است

طفل شش ماهه نیاور که بیابان گرم است

دختران تو عزیز اند نیایی یک وقت

کوفیان فکر کنیز اند نیایی یک وقت

جگرم سوخت به قربان اباعبدالله.

بفدای لب و دندان اباعبدالله.

به روی خاک کشیدند تنم را بخدا

میکشیدند ز مویم بدنم را بخدا

بر سربامم و گودال تو را میبینم…

لحظه ی غارت اموال تو را میبینم

تا قیامت به تن بی کفنت مدیونم..

نیزه ای گر برود در بدنت.. مدیونم

یا که چکمه بخورد بر دهنت مدیونم

من به انگشتر و انگشت تنت مدیونم

ترسم این است که پیش همه عریان بشوی

کاش میشد که نیایی و پشیمان بشوی

ترسم این است لباس تو به غارت برود.

ترسم این است که زینب به اسارت برود

کوفه را شرم و حیا نیست اباعبدالله

جای تو طشت طلا نیست اباعبدالله

حامد جولازاده

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی