گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات


تمام حجره ی غم در برابرم می سوخت
درست لحظه ی آخر که پیکرم می سوخت

چه ها که زهر خیانت نکرده با دل من
وجودم از شرر زخم همسرم می سوخت

فقط نه دل؛سر و صورت ، جگر وَ یا چشمم
میان آتش کینه سراسرم می سوخت

چه کرده با جگرم سمّ دختر ماءمون
که مثل آه من اینبار بسترم می سوخت

میان حجره قدم رنجه کرده "مادر آب"
در آن زمان که به دست عطش سرم می سوخت

هنوز دست خودش را به روی پهلو داشت
دل من از اثر درد مادرم می سوخت

حسین گفتم و انگار کربلا رفتم
به پیش چشم منه غمزده حرم می سوخت

اگر چه سایه ی بال کبوتران هم بود
ولی سه روز همین جسم پرپرم می سوخت

شهید بی سر ِ سرنیزه ها "بنفسی انت"
به یاد زخم گلوی تو حنجرم می سوخت

برای درد دل انگار دختری می گفت
عمو نبود که در شعله معجرم می سوخت

شهید اشک عزایم برای عاشوراء
سرم فدای غم سرجدای عاشوراء

اسماعیل شبرنگ

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی