درد این سینه به زخم زهر درمان میشود - شهادت جوادالائمه (ع)
درد این سینه به زخم زهر درمان میشود
مزد لطف من به این انگور جبران میشود
درد جانکاهیست غربت در میان خانه هم
ما مگر داریم اصلا شمع بی پروانه هم؟
آه از من بود و شور و هلهله از همسرم
خون لب میریخت از خونابه های حنجرم
من جواد اهلبیتم ، جود کار و بار من
از چه اما میرسد بر زهر و کینه کار من
از جگر میریزد امشب ، قصه ی آن کوچه ها
ارث بردم گریه و خون را ، ز جدم مجتبی
سوز زهر این داغها را در نگاهم تازه کرد
بغض را در آیه های خون آهم ، تازه کرد
من زمین میخوردم اما خانه در آتش نسوخت
پیش شمع چشم من ، پروانه در آتش نسوخت
خون به لب می آیداما ، دست من دربند نیست
پاسخ خون گریه هایم چون علی،لبخند نیست
گرچه مظلومم ولی لا یوم ک یومک حسین
زار و مسمومم ولی ، لا یوم ک یومک حسین
روی رگهای گلوی من ثم مرکب نرفت
چوب بر لبهای آتش خورده و پرتب نرفت
خواهرم آواره ی هر کوچه و بازار نیست
اهل بیت من اسیر خانه ی کفتار نیست
هلهله کردند اما خواهری من را ندید
دشنه آوردند اما ، دختری من را ندید
زارو بیمارم ولی نی در گلویم جا نشد
پیکر من جایگاه بوسه ی نی ها نشد
گرچه من هم در غریبی به شما رفتم ولی
من کجا و اربن اربای بیابان ها علی
تشنه ام مثل تو بستند آب را بر روی من
مثل تو با سنگ نشکسته سر ابروی من
سوز می آید ز شعر و قصد من آزار نیست
جای دخترهای زهرا کوچه و بازار نیست
وسعت کرببلا در شعر تنگم جا نشد
هرکجا گشتم غریبی مثل تو پیدا نشد
نرگس غریبی
- ۹۵/۰۶/۰۹