این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت - ولادت امام زمان (عج)
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود
دریا به جوش آید و طوفانی ات شود
افتد حرا به لکنت و حیرانی ات شود
عالم سزاست یکسره ارزانی ات شود
باید برای گفتن نامت وضو گرفت
نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت
حالا تمام عرش خدا زیر پای توست
جبریل محو قامت و قدّ رسای توست
با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست
هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست
با آن زبان ناز بخوان با امین وحی
لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!
جبریل کرده با کلماتش منوّرت
آورده کهکشان خدا را برابرت
روحی دمیده در تو و کرده ست محشرت
دیدند یک نظر همه آن جا «پیمبر»ت
پیغمبری که کون و مکان پرده دار اوست
حقّا که آسمان و زمین بر مدار اوست
از بهرت آفریده خداوند گوهری
درّ گران بهایی و دردانه همسری
از آسیه و مریم و هاجر مصوّری
مستوره ی عفافی و روح مطهّری
اصلاً خدا به شکل ملک آفریده اش
مهر تو خورده است به پهنای دیده اش
حالا زمان آن شده تا افسرت دهند
از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند
عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند
آن گاه با عنایت او کوثرت دهند
یعنی جمال حضرت جان است فاطمه
دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه
***
آقای کفشگر