گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

دل مجنون همیشه با لیلاست - ولادت حضرت علی اکبر (ع)

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ق.ظ

دل مجنون همیشه با لیلاست

می رود سوی هر کجا لیلاست

 

قدم عاشقی که برداری

بعد از آن اختیار با لیلاست


تپش قلب تو ، نمی دانم

تپش قلب من که یا لیلاست

 

آنکه از کار من گره بگشود

با دو دست گره گشا لیلاست

 

بسته آنکه دخیل زلفم را

به سر زلف کربلا لیلاست

 

کشش عشق تا که پا بر جاست

دل اسیر مزار پایین پاست

 

پسر پهلوان اربابم

مرتضای جوان اربابم

 

ای عصای پدر ، علی اکبر

ای که هستی توان اربابم

 

قمر دوم بنی هاشم

ای مه آسمان اربابم

 

دامنت را نمی دهم از دست

لحظه ای هم به جان اربابم

 

تو کریمی و از تو شامل ماست

کرم خاندان اربابم

 

نشده دست رد به کس بزنی

سفره دار مدینه چون حسنی

 

جز خدا کس نبود در دل تو

من کجا ! مدحت خصائل تو

 

کار من نیست کار جبریل است

تا گدایی کند ز سائل تو

 

کیستی که معاویه می گفت

به امیرانش از فضائل تو

 

تا ببیند جمال پیغمبر

چشم عباس بود مایل تو

 

به نبی رفته بین اهل البیت

بیشتر از همه شمائل تو

 

اشبه الناس به رسولی تو

نوه ی ارشد بتولی تو

 

در شجاعت دلاوری اکبر

در بلاغت تو حیدری اکبر

 

با تمام کریم های شهر

در سخاوت برابری اکبر

 

پدرت گفته خلقا و خلقا

تو سراپا پیمبری اکبر

 

سر و دست است که زمین ریزد

بزنی گر به لشکری اکبر

 

مشک بر دوش پیش چشم حسین

تو ابالفضل دیگری اکبر

 

ای ستون خیام ثارالله

ای ذبیح قیام ثارالله

 

از تو دارم همین غلامی را

کس ندارد چنین مقامی را

 

تا که میخانه را به هم ریزم

پیش رویم گذار جامی را

 

السلام علیک یابن حسین

می دهی پاسخ سلامی را؟...

 

...که فرستاده ام زند بوسه

آن قدم های بس گرامی را

 

لب خشک تو ظهر عاشورا

شرمگین کرد تشنه کامی را

 

تشنه لب بودی و دویست نفر

زیر تیغ تو رفت از آن لشکر

 

در حصاری که تو شدی تنها

بوسه ای زد عمود فرقت را

 

ریخت خون تو روی چشم عقاب

اشتباهی تو را کشید کجا !؟

 

وسط جمعیت تنت گم شد

دشمنان علی همه پیدا

 

بر تن تو ز بغض می کوبید

هر که می برد نیزه اش بالا

 

با تن قطعه قطعه روی زمین

تو صدا می زدی : بیا بابا

 

پدرت را که دید عمه ی تو

مو پریشان دوید عمه ی تو

 

رضا رسول زاده

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی