گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

وقتی که طبع من بدمد سورشعر را

در واژ ه ها به عشق تو محشر شود به پا

 

تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود

هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا


در بین حرف ها به تمنای وصف تو

با عین و لام و یا بشود کعبه ای بنا

 

باید خدا خودش بنویسد ز وصف تو

یا این قلم به دست من و شعر از خدا

 

شاعر چه زود خسته شد و بر ورق نوشت

بی انتهایی و غزلت نیست کار ما

 

باید برای شعر شما جبرییل شد

حتما به وحی های الهی دخیل شد

 

آهوی طبع من به هوایت رمیده است

آوارگی عشق تورا برگزیده است

 

ابروی تو دوبیتی چشمت رباعی است

نامت غزل بلندی قدت قصیده است

 

باران شناسنامه دست کریم تو

مهر شناسنامه چشمت سپیده است

 

عباس و تو دوشعله عشقید ودیده ای

در آسمان دو قرص قمر را ندیده است

 

جاداشت تا ترک بخورد کعبه باز هم

وقتی شنید حیدر لیلا رسیده است

 

با خلق توخدا به نبوت اشاره کرد

با قامتت به روز قیامت اشاره کرد

 

باعشق تو تمام دلم عشق میکند

تا مینویسم از تو قلم عشق میکند

 

نه اینکه ما فقط به تو دلداده ایم بس

با عشق تو خدای تو هم عشق میکند

 

هم تو کریم و هم پدر و هم قبیله ات

بر خانواده تو کرم عشق میکند

 

وقتی به پیش چشم پدر راه میروی

بر قامتت قدم به قدم عشق میکند

 

وقتی کنارحضرت عباس میرسی

از این سپاه چشم حرم عشق میکند

 

 

قلب پدر از عشق تو تسخیر می شود

روحش به چشمهای تو زنجیر می شود

 

صاحب نفس شدی مسیحای دیگری

اصلا خودت بگو که علی یا پیمبری

 

می بینمت تورا به بلندای بالها

از تاق عرش یک سرگردن تو سرتری

 

با این قداستی که تو داری مساجدی

باید بنا شود به رهی گر تو بگذری

 

بر آسمان اگر که نگاهت گذر کند

خورشید را به نور خود از روی میبری

 

آقا مگر که عاشق تو میشود نبود

لیلای زاده هستی و استاد دلبری

 

تصویر رفتن تو سر آغاز عاطفه است

معنای اوج قله پرواز عاطفه است

 

پر بود چشمهای حسین از محبتت

پربود چشمهای ترت از نجابتت

 

وقتی قدم به صحنه میدان گذاشتی

مومن شدند چندنفر بر نبوتت

 

اما تمام دشت به یک بار نیزه شد

وقتی شنید از رجز تو اصالتت

 

جاداشت از فلک برسد صوت لافتی

هنگام رقص تیغ تو در شان قدرتت

 

معراج تو میان حرایی زنیزه است

چیزی نمانده شبه پیمبر به بعثتت

 

بابا به پیش پیکر تو محتضر شود

در بین یک عبا بدنت مختضر مشود

 

موسی علیمرادی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی