گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم - ولادت قمر بنی هاشم (ع)

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ

بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم

خداکند که همیشه برای تو بشویم

 

تمام هستی خود را دهیم جادارد

که زائر حرم با صفای تو بشویم

 

چه می شود که به ما هم دهند،پر که فقط

کبوتر روی گلدسته های تو بشویم

 

خداکند که به ما هم اجازه ای بدهند

که مثل ماه و ستاره فدای تو بشویم

 

بیا به خاطر زینب نگاه کن ما را

که صید هر شبه چشمهای تو بشویم

 

توصاحب علم کربلای اربابی

عموی تشنه لب بچه های اربابی

 

امام ما سپری مثل تو نخواهدداشت

شب غمش سحری مثل تو نخواهدداشت

 

حسین مثل پیمبرتو هم مثال علی

و شهرعشق دری مثل تو نخواهدداشت

 

اگرکه سینه دریا پر از صدف باشد

بدون شک گهری مثل تو نخواهدداشت

 

شجاعت علوی را تو ارث بردی چون

که مرتضی پسری مثل تو نخواهدداشت

 

رسیدی و شب ما مثل روز روشن شد

چون آسمان قمری مثل تو نخواهدداشت

 

دو دست دادی و جایش خدابه تو پرداد

نه،جبرئیل پری مثل تو نخواهدداشت

 

تو عشق زینبی و تا همیشه ماه حسین

نوشته اند تو را حیدر سپاه حسین

 

فرات مشک تهی و تویی که دریایی

تو ماه ام بنینی ز نسل زهرایی

 

جمال هاشمیان در مدینه معروف است

میان هاشمیان واقعا تو زیبایی

 

همین که پیش علی راه می روی آقا

چقدر هیبت تو می شود تماشایی

 

علی ست ساقی کوثر،توساقی عشقی

رقیه عشق حسین و به عشق سقایی

 

همه رعیت عشقیم و پادشاه تویی

خوشا به حال تو آقا چقدر آقایی

 

اگرچه مهر امامت نخورده درلوحت

ولی به کل خلائق امیرومولایی

 

ببندگردن من را به پای زنجیرت

بیا بزن سر من را حلال شمشیرت

 

علی که دید تو را یاد خیبرش افتاد

بیادنغمه الله اکبرش افتاد

 

میان چشم تو مولا چه صحنه ها که ندید

نگاه او به رخ سیب نوبرش افتاد

 

کسی که تیغ کشید و به جنگ تو آمد

سرش بریده شد و دربرابرش افتاد

 

تو نعره می زدی و لشگری به هم می ریخت

رجز که خواندی حسین یاد مادرش افتاد

 

اگرچه تیغ نبردی ولی همه دیدند

به تیغ ابروی تو دشمنت سرش افتاد

 

کسی ندیده چنین تیغ تیز برانی

تو باصدای علی می کنی رجز خوانی

 

همینکه پرچمت افتادخیمه غوغاشد

نبودی و سر یک گوشواره دعواشد

 

تو رفتی و همه گفتند وای بر زینب

همینکه پای عدو سمت خیمه ها واشد

 

چهارهزار نفر تیر می زدند ای وای

چقدر تیر سه پر نذر جسم سقاشد

 

اگرچه پرچمت افتاد بر زمین اما

همینکه فاطمه را دید پرچمت پاشد

 

پس از شهادت اکبر نه بعد قاسم نه

پس از تو بود که دیدند حسین تنهاشد

 

غم علی جگرش را به درد آورده

تورا که دید چنین سرو قامتش تاشد

 

نبودی و دل زینب شکسته تر شده بود

پس از تو ام بنبن بود بی پسرشده بود

 

مهدی نظری

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی