گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

حرف اول به نام حضرت عشق - ولادت قمر بنی هاشم(ع)

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ

حرف اول به نام حضرت عشق

حرف آخر تمام وحدت عشق

 

قطره ای اشک روی خاک چکید

جان گرفتیم از آب رحمت عشق

 

قسمت جمع ما پریشانی است

قصه آینه است حیرت عشق

 

نازها را به جان خریدیم و

باز شد راه ناز و نعمت عشق

 

مرد ها را یکی یکی دیدی

غیر عباس کیست غیرت عشق

 

ای ید الله فوق ایدیهم

آمده دسته ها به هیأت عشق

 

پرچم تو نماد دست علی است

دست تو امتداد دست علی است

 

آمدی شب شب تماشا شد

دست تو بوسه گاه بابا شد

 

علتش را که مادرت پرسید

پدرت روضه خواند غوغا شد

 

زن و شوهر به گریه افتادند

راز این ازدواج افشا شد

 

آمدی رزق اشک آوردی

لقبت خوب شد که سقا شد

 

سند آبها به نام تو خورد

مهر زهرا نصیب دریا شد

 

همه بر چهره تو بوسه زدند

صورتت آیه آیه زیبا شد

 

ناگهان در طواف کعبه نور

نور قنداقه ات هویدا شد

 

گفت مادر به تو غلامِ حسین

بر تو و مادرت سلامِ حسین

 

نفس گرمت آفریننده است

خانه ات مثل عرش تابنده است

 

ما کجا لطف بی کرانه کجا

هر که حاجت گرفته شرمنده است

 

عاشقت برگ سبز را برده

جز طرفدار عشق بازنده است

 

کاشف الکرب گریه امشب

صبح محشر نتیجه اش خنده است

 

علمت تا همیشه پابرجاست

کشته مکتب شما زنده است

 

تا که دیدند جایگاه تو را

غبطه خوردند بر شما شهدا

 

ماه نه هم ردیف خورشیدی

از تبار امام توحیدی

 

قمر هاشمی ادب کردی

پیش خورشید کم درخشیدی

 

شیر ام البنین تویی عباس

کودکی شیر عشق نوشیدی

 

پر کشیدی به آسمان رفتی

به خدا هر طرف خدا دیدی

 

دوش بر دوش فاتح خیبر 

در دل نهروان خروشیدی

 

در کنار حسن سکوت شدی

در رکاب حسین جنگیدی

 

پهلوان غروب تاسوعا

دم خیمه چه شد که لرزیدی

 

شد به پا در خیام هنگامه

تا به دستت رسید امان نامه

 

تو به اهل زمین امان دادی

فرصتی هم به آسمان دادی

 

از زمین و زمان بلا آمد

چقدر سخت امتحان دادی

 

با رجزخوانیت به لحن علی

پشت یک دشت را تکان دادی

 

چشم زخمی تو را نشانه گرفت

چون به آنها خودی نشان دادی

 

مثل دست تو از قلم افتاد

وعده ای که به کودکان دادی

 

چه کسی گفت آبرویت رفت

لب عطشان به آب جان دادی

 

از سرت تا کلاهخود افتاد 

روی پیشانی ات عمود افتاد

 

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی