گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

امروز را که میهمان آسمانم - ولادت امام سجاد (ع)

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۳ ب.ظ

امروز را که میهمان آسمانم

در انتظارِ لحظه ی سبز اذانم

 

حتی شده از شوق ،با بال شکسته

خود را به سمتِ آسمان ها می کشانم

 

امشب که گرمِ دادنِ خیرات هستند

خوب است تا وقتِ سحر اینجا بمانم

 

من تا گره را، وا کنم از کارهایم

باید دعایی از صحیفه را بخوانم

 

باید گدایِ حضرت سجاد باشم

طبق وظیفه نوکر این آستانم

 

آمد علیِ سوم این خانواده

ارباب، عقیقه کرده و خیرات داده

 

می خواند در گوشش، عمو، لالایی اش را

هر شب کنارش قصه ی سقایی اش را

 

می شد بفهمی از گلِ لبخند ارباب

بار دگر حالِ خوشِ بابایی اش را

 

می دید، چشم عمه، پشتِ دودِ اسپند

سجاد را، آن خنده ی رویایی اش را

 

مشغول بازی با برادر بود، اکبر

این گونه پُر می کرد او ،تنهایی اش را

 

یا حضرت سجاد، می خواهد غلامت

هم آخرت، هم حاجتِ دنیایی اش را

 

سجادی و عرش خدا سجاده ی توست

از توست دارد این همه بالایی اش را

 

من را به نام نوکریِ خود صدا کن

در بین قربانی شدن هایت، سوا کن

 

روحِ دعایت آبروی صد مسیحاست

از آبروی توست اینکه ، عشق زیباست

 

در چشم هایت موج می زد استجابت

آقا دخیلِ چشم هایت دست دریاست

 

در حالت سجده اگر، چه روی خاکی

زیر پَر و بالت تمام عرش پیداست

 

پرواز را با دست بسته یاد دادی

ردّ قدم هایت میان آسمان هاست

 

تو شهربانو زاده ای و سهم ایران

اصلاً حرم سازیِ تو بر عهده ی ماست

 

وقتی اصالت دارد ایران از تو و او

با تو همیشه پرچم این خطّه بالاست

 

ما قوم و خویش حضرت سجاد هستیم

ما از اهالی حسین آباد هستیم

 

از چشم تو، رنگ دعا می رفت بالا

با جمله ی یا ربنا می رفت بالا

 

سر مست، اهل آسمان پائین می آیند

وقت دعا، تا دست ها می رفت بالا

 

از گوشه ی سجاده ات حاجت گرفته

صدها فرشته بی صدا، می رفت بالا

 

وقت مناجاتت همیشه، نیمه ی شب

از خاک، بوی کربلا می رفت بالا

 

آخر نفهمیدم از چه، بعدِ گریه

آه از نهادت تا خدا می رفت بالا

 

زخمی ترین روحِ مناجات شبانه

در پیش چشمت، نیزه ها می رفت بالا

 

تو سینه را با گریه ات بی تاب کردی

تصویری از کرب و بلا را قاب کردی

 

از درد حتی آسمان ها هم خمیدند

هر شب که از تو روضه ها را می شنیدند

 

در باغ هم، دیدی که بعد از گریه هایت

گل ها به همراه چمن در خون تپیدند

 

تو پا به پای خیمه ها می سوختی که

دیدی گلوی تشنه ای را می بریدند

 

لعنت به آن ها که زمان حمله هاشان

اشک نگاه خواهرانت را ندیدند

 

در چشمهایت، اشک ها دیدند مردم

تصویر صدها نیزه را دیدند مردم

 

مسعود اصلانی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی