ای تیغ زمان زمانه ی نیرنگ است
ای تیغ زمان زمانه ی نیرنگ است
ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است
یک بار نشد که سیر رویش بینم
بشتاب دلم برای محسن تنگ است
عمریست که دیده را ترش ساخته ام
خود را خجل از برادرش ساخته ام
با تخته ی گهواره ی او نیمه ی شب
تابوت برای مادرش ساخته ام
ای تیغ ندیدی که بریدم آن شب
تابوت به شانه می کشیدم آن شب
از خانه ی خویش تا کنار قبرش
ای وای که خون تازه دیدم آن شب
دل تنگ نگاه دل نوازش هستم
دل تنگ رخ کودک نازش هستم
ای تیغ نمی رود ز یادم هرگز
با دست خودم دیده ی بازش بستم
ای تیغ نجات بخش حیدر بودی
از تیغ زبان خلق بهتر بودی
هر چند شکافتی سرم را الحق
صد مرتبه مهربانتر از در بودی
ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده است
تا سینه شراره اش کبابم کرده است
ای کاش علاج جگرم می کردی
پیش از تو غمی خانه خرابم کرده است
عمریست که هر لحظه عذابم دادند
ای وای که رنج بی حسابم دادند
کشتند کسی را که سلامم می کرد
آنان که به دشنام جوابم دادند
- ۹۴/۰۳/۰۳