گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

ملکوت نگاه بارانیت - رسول اکرم (ص)

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ

یک مدینه اندوه

 

ملکوت نگاه بارانیت

راوی یک مدینه اندوه است

سالیانی است از غم غربت

خاطر خسته‌ی تو مجروح است

**

این اهالی ظلمت دنیا

مردمان قبیله‌ی وهمند

در سلوک هدایت و رحمت

اشتیاق تو را نمی فهمند

**

ماتم این شکنجه های کبود

غصه ها بی مجال پیرت کرد

سینه‌ی غرق نور و سنگ ستم

داغ چندین بلال پیرت کرد

**

بی کسی خو گرفته بود آقا

با اهالی شعب دلتنگی

می شکستی چنان غریبانه

در حوالی شعب دلتنگی

 **

دیده هر دم غروب عام الحزن

چشم بارانی و پُر ابرت را

تو چه کردی در این غریبستان

که خدا می ستود صبرت را

 **

با عمو در دل پریشانت

حس آرامش عجیبی بود

آه دیگر پس از ابوطالب

مکه زندان بی شکیبی بود

**

داغها یاس بیقرارت را

در غم خود سهیم می کردند

مادری را به عرش می‌ بردند

دختری را یتیم می کردند

**

ماه عالم بگو چه آورده

به سر تو محاق خاکستر

دختر تو چقدر دلخون شد

بر سرت ریخت داغ خاکستر

**

خوب دیدی میان این مردم

دم به دم جوشش عواطف را

بوسه‌ی سنگ و زخم پیشانیت

غصه پر کرده بود طائف را

 **

قلبتان را چقدر می آزرد

داغدار غم اُحد بودن

زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها

خسته از همرهان خود بودن

 **

ناگهان بر تن تو گل کردند

زخمها لاله ها شقایقها

لب و دندان تو شده مجروح

آخر از لطف این منافقها

**

چه کشیدی در آن غروبی که

تن مجروح حمزه را دیدی

دلت آقا کدام سو می رفت

بر دلش زخم نیزه را دیدی

**

دید خیبر که گفتی آزاده

آب را بر کسی نمی بندد

گرچه از فرقه‌ی یهودی ها

به اسیران کسی نمی خندد

**

همه دیدند روز خندق هم

رحم و آزادگی شعارت بود

در مرام تو پیکر کشته

ایمن از غارت و جسارت بود

**

بر سر و سینه و گلوی حسین

بوسه هایت چقدر معروف است

روضه خوان را ببخش آقا جان

روضه از این به بعد مکشوف است

**

با تماشای قد و بالایش

از نگاه تو آرزو می ریخت

آه ، ناگاه اگر زمین می خورد

آسمان بر سرت فرو می ریخت

**

پیش چشمت محاصره کردند

پیکر ماه بی پناهت را

خوب تکریم کرد امت تو

نیزه در نیزه بوسه گاهت را

**

زینت شانه های تو حالا

شده پامال نعل مرکب ها

آیه آیه، ورق ورق، پرپر

ارباً اربا، مقطع الأعضا

**

سر خورشید غرق خونت را

روی نیزه ببین چهل منزل

بارش سنگ ها چه خواهد کرد

با لبی نازنین چهل منزل

**

خون او خون تازه ای جوشاند

در رگ دین و مکتبت آقا

تا ابد شور نهضتش باقی‌ست

تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا

 

یوسف رحیمی

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی