یوسف رحیمی/شهادت امام حسن(ع)/واحد/دیگه سحر میشه شب غم
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
واحد (سنگین) (به سبک ای روشنای چشم ترم) دیگه سحر میشه شب غم ،
راحت میشه ز شهر ستم از بیوفایی خونه دلش ،
داره میره با قامتی خم خوب میدونه که رفتنیه ،
با قلب پر شراره زخمی که داره توی دلش ،
هیچ مرهمی نداره گرچه جگرپاره شده ، از سوز
این زهر بلا جون داده اما آقامون ،
چل سال پیش تو کوچهها ****** تو چشماش اشک غم میشینه،
دلگیره خیلی از مدینه آخه هنوز جلوی چشاش ،
کابوس کوچه رو میبینه میبینه باغ یاسی رو که
، غریبونه سوزوندن اون آقای غریبی رو که ،
تو کوچهها کشوندن چل سال گذشته اما باز ،
دستای بسته یادشه چشمای خیس مادرِ پهلو شکسته
یادشه شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- ۹۴/۰۸/۲۷