گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند - عید غدیر

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۴ ب.ظ

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند


حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار، علی را دیدند


با نفس‌های علی باز خدا ساخت بهشت
چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند


مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم
اختران را طرف عرش خدا پاشیدند


تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی
دست او را همه ی آینه ها بوسیدند


آسمان‌ها همگی خم شده و مثل زمین
روی خود را به کف پای علی ساییدند


زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند
کوثر از دست خود فاطمه می‌نوشیدند

یا علی بود که از عرش خدا می‌بارید
نور مولا به سر ثانیه‌ها می‌بارید

 

عاشقان تو علی، دل که به دریا بزنند
این محال است که در شیعِگی‌ات جا بزنند


بارها خواستۀ قلب بهشت این بوده
مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند


عده‌ای که رخ ایوان شما را دیدند
قید دیدار جنان حین تماشا بزنند


قصد کردند ملائک همه در عید غدیر
پرچم عشق تو را بر سر دل‌ها بزنند


امر و دستور خدا بوده که باید عالم
بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند


کاش می‌شد بشوم فرش حریم تو علی
تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند


مردمانی که به دنبال خدا می‌گردند
باید آقا که در بیت شما را بزنند

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی
کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی

تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود
چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود


هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن
تا ابد شیفتۀ درس شهامت بشود


در مقام تو همین بس که در این راه دراز
حضرت فاطمه حامی ولایت بشود


عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا
بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود


مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی است
باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود


نوکری تو مدالی است که زهرا داده
آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود


همۀ حرف من این است شب عید غدیر
دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

به خدا می‌رسد آن کس که تو را پیدا کرد
زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

من مریض توأم ای شاه شفا می‌خواهم
بی سرو پایم و آقا سر و پا می‌خواهم


من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم
تازه امشب سفر کرب و بلا می‌خواهم


تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز
روزی نوکری از دست شما می‌خواهم


دامنت را دمی از دست من آقا نکشی
بهر شالم نخی از کنج عبا می‌خواهم


التماست بکنم می‌کنی آقا نظری
چادر سوختۀ فاطمه را می‌خواهم


یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود
کارم از کار گذشته است، دعا می‌خواهم

روزی‌ام را شب عید است کمی اشک بده
راضی‌ام؛ اشک مرا هم زهمان مشک بده

  • سید مهدی حسینی

مهدی نظری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی