گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

گلستان شعر و سبک اهل بیت (ع)

دانلود سبک ها و متن اشعار و سبک ها و مقاتل اهل بیت

دیدی خم ابروی تو با ما چها کرد
زآندم که تیری سوی قلب ما رها کرد

بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت این گونه ما را مبتلا کرد

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آن شب مـدینـه غـرق تجلاّی نور بود

آیــات نـور در همـه جـا در ظهـور بود

گـردون دوبـاره جلـوۀ وادی طور بود

هرسو فرشتـه ای به فلک در عبـور بود

آئینـه ای ز نور خـدا داشت شهـر نور

گنجینه ای ز صدق و صفا داشت شهر نور

کروبیان به شـوق قدومش صلا زدند

با هر نفس که در ره صـدق و صفا زدند

دم از فروغ چهرۀ شمس الضحی زدند

گم کـرده گـان راه وفـا را صــدا زدند

گفتند گر نشاط سماوات بی حد است

فصل ظهـور هـادی آل محمّـد است

خیـز و ببین سُــلالۀ خیــرالأنـام را

آئینـــه ای زلال، ز حُسـن تمــام را

در بـر گـرفتـه است امـامی امـام را

دادنــد بـار عــام تمــام عــوام را

دستی برآر  و عیـدی از آن مقتـدا بگیر

از درگـه جــواد جــواز جــزا  بگیر

او جلـوۀ  همیشه بهــار ولایت است

چـارم علی ز آل رسـول عنایت است

خـورشیـد تابناک سپهر هدایت است

الطاف این امام مبین بی نهایت است

ای تشنه کام لب به لب کوثری بزن

ازچشمۀ کـرامت او سـاغــری بزن

آئینــۀ نجـابت گل هـای نور اوست

مشعل فروز سینۀ سینـای نور اوست

فلک نجـات و گـوهر دریای نور اوست

شمس هدایت همه، معنای نور اوست

این انعکاس نور در آئینــۀ خـداست

معنای نور آیۀ والشمس والضحاست

او را خدای عـزّوُجـل بـرگزیده است

بهر بشـر امـام هُــدا آفـریـده است

وقتی دعای جامعه از او رسیـده است

یعنی زلال وحی از آن گل چکیده است

این کوثر همیشه زلالی که  جاری است

هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است

ایمان شکوفه ایست به گلزار جان او

تقوا نشـانـه ایست ز حُسـن بیـان او

اخـلاص چشمه ایست ز چشم روان او

ایثــار آیتـی ایست  ز درد گــران او

قدرش اگر که نامتنـاهی است این امام

مجموعۀ صفات الهی است این امام

این است آن امـام که از نور بـاورش

عطرحیات می دهد انفاس اطهـرش

ظلمت شده اسیر همیشـه به محضـرش

شیـران نشستـه اند همـه در برابرش

در پای آن امـام مبین سـر نهاده اند

سر را به خـاکبـوسی دلبـر نهاده اند

اشکی ز شـوق در قـدم او فشانده ام

خود را به آستـانۀ آن  گل کشانده ام

دل را به راه سامرۀ او نشانده ام

من هرچه خواستم از او ستانده ام

ایـن بـارهم کــرامت او راطلب کنم

بار دگـر بـه درگهش عرض ادب کنم

ای واجب السّــلام نثارت سلام من

شیرین شده ز جـام ولای تو کـام من

نامت همیشه مـوج زنـد در کلام من

تـو بـا خبـر ز حـال منی ای امــام من

چشم«وفائی»است به بخشیدن شما

روز حسـاب دست من و دامـن شما

 

 

  • سید مهدی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی